روش ترجمه |
مقدمه ترجمه، که بازگرداندن متنی از یک زبان به زبان دیگر است، یکی از راههای « ارتباط فرهنگی » است. اهل مطالعه، از راه خواندن اینگونه کتب، با دانشمندان و اندیشهها و علوم مختلف آشنا میشوند و بینشی عمیقتر و گستردهتر مییابند. مترجمان نیز که این نقش را ایفا میکنند، از خدمتگزاران علم و ادب و فرهنگ در مقیاس جهانیاند؛ به شرط آنکه متون مورد ترجمه، سالم و مفید باشد و به تبادل فرهنگی و ارتقای سطح دانش مردم و گسترش علم و فرهنگ بیانجامد. در ترجمه، هم بهرهگیری از فرهنگ جهانی و اندیشههای دیگر ملل در کار است، هم بهرهرسانی و ابلاغ پیام خودی به دیگران؛ از این رو، میتواند یکی از شیوههای مؤثر تبلیغ باشد و محتوای دین و مبانی انقلاب را به دیگران انتقال دهد. |
روش ترجمه |
مقدمه ترجمه، که بازگرداندن متنی از یک زبان به زبان دیگر است، یکی از راههای « ارتباط فرهنگی » است. اهل مطالعه، از راه خواندن اینگونه کتب، با دانشمندان و اندیشهها و علوم مختلف آشنا میشوند و بینشی عمیقتر و گستردهتر مییابند. مترجمان نیز که این نقش را ایفا میکنند، از خدمتگزاران علم و ادب و فرهنگ در مقیاس جهانیاند؛ به شرط آنکه متون مورد ترجمه، سالم و مفید باشد و به تبادل فرهنگی و ارتقای سطح دانش مردم و گسترش علم و فرهنگ بیانجامد. در ترجمه، هم بهرهگیری از فرهنگ جهانی و اندیشههای دیگر ملل در کار است، هم بهرهرسانی و ابلاغ پیام خودی به دیگران؛ از این رو، میتواند یکی از شیوههای مؤثر تبلیغ باشد و محتوای دین و مبانی انقلاب را به دیگران انتقال دهد. در جامعه اسلامی و نسبت به مسلمانان نیز، از آنجا که متون اصلی دین، هم چون قرآن و حدیث و اغلب کتب تاریخ و تفسیر و کلام و ... به زبان عربی است و اغلب مسلمانان نیز غیر عرباند، پس برگردانِ زیبا و روان و فنی محتوای معارف دینی از عربی به زبانهای دیگر، خدمتی شایسته به بیش از یک میلیارد مسلمانِ غیرعرب است. ترجمه از زبانهای دیگر به عربی نیز اینگونه است. « نهضت ترجمه » از صدر اسلام، رواج داشت و کتب متعددی از زبانهای دیگر به عربی و از عربی به زبانهای دیگر ترجمه شد. ضرورت این مسأله در جهان امروز و با گستردگی ارتباطات و سرعت آن و نیز وسعت و دامنه کار چاپ و نشر و پخش رسانهها و مطبوعات، بیش از پیش احساس میشود. به همین دلیل، آشنایی با « ترجمه » و اصول آن، هر چند گذرا و اجمالی، ضرور است و برای کسانی که توانایی تألیف یا انگیزه آن را ندارند، ترجمه میتواند یک کار علمی و فرهنگی به شمار آید. حتی در اموری همچون ترجمه قرآن، دعاها، احادیث، متون اخلاقی، شعرهای حکمت آمیز و ... ترجمه شایسته و شیوا میتواند بُرد این تعالیم را افزایش دهد. در مقدمه، بیش از این تفصیل نمیدهیم و به بیان برخی نکات و شیوهها و نیازها در امر ترجمه میپردازیم. ترجمه شفاهی و کتبی در یک تقسیم بندی، ترجمه به دو صورت انجام میگیرد: 1. ترجمه شفاهی و زنده 2. ترجمه کتبی و نوشتاری. ترجمه شفاهی ترجمه شفاهی آن است که مترجم، سخنان یک گوینده را به صورت زنده و فی المجلس به زبان دیگری برگرداند. این گونه ترجمه، در جلسات، کنفرانسها، سمینارها، ملاقاتهای رسمی، مجامع بین المللی، مصاحبهها و دیدارها و با توریستها انجام میگیرد. ترجمه شفاهی به یکی از سه صورت زیر است: الف. فراز به فراز ب. جمله به جمله ج. کلمه به کلمه. در نوع « فراز به فراز » مترجم، سخنان گوینده را بخش بخش گوش میدهد و پس از پایان هر فراز، آن را ترجمه میکند. معمولاً ممکن است هنگام گوش دادن، با استفاده از شیوه « تندنویسی » یادداشتهایی هم بردارد. پس از سکوتِ گوینده، مترجم مضمون صحبت او را بازگو میکند. طبیعی است که در این شیوه، ترجمه کمی آزاد انجام میگیرد. در نوع « جمله به جمله » سخنان گوینده پس از پایان هر جمله، برگردانده میشود. این شیوه، هم راحتتر است و هم دقیقتر و مطابقتر با گفتار اصلی. در هر یک از این دو شیوه، مترجم باید از « حافظه » و « سرعت انتقال » برخوردار باشد، تا مضمون ارائه شده را از یاد نبرد و در گزینش معادلها، معطّل نشود. در نوع « کلمه به کلمه » مترجم مترصّد است تا هر کلمه و تعبیری که از زبان گوینده بیرون میآید، آن را به زبان دوم بر میگرداند. اغلب در ترجمه زنده در کنگرههای بین المللی و مصاحبههای مطبوعاتی با خبرنگاران خارجی که حاضران با گوشی به نطق گوینده گوش میدهند، این شیوه رعایت میشود. البته گاهی به لحاظ ساختار دستوری و جمله بندی که در زبانها مختلف است، چارهای جز صبر تا پایان جمله نیست تا مفهوم آن را سریعاً به زبان دیگری ترجمه کند و بدون تمام شدن جمله، گاهی نمیتوان شروع به ترجمه کرد. به هر تقدیر، مترجم شفاهی باید در زمینه اصلی سخن، اطلاعات علمی داشته باشد تا در ترجمه بتواند مطلب گوینده را به زبان دیگری بیان کند. مثلاً اگر سخن گوینده، بار فلسفی یا اقتصادی داشته باشد، مترجمی که از فلسفه و اقتصاد چیزی نداند، قطعاً در برگرداندن مطلب، دچار مشکل یا خطا خواهد شد. ترجمه کتبی در ترجمه کتبی، از آنجا که « متن » در اختیار مترجم است، با دقت و حوصله بیشتری به برگرداندن آن و یافتن معادلها و اصطلاحات و تنظیم جمله بندی میپردازد. به همین دلیل، در حد ترجمه شفاهی، نیاز به حافظه و سرعت انتقال نیست؛ چون میتواند با مراجعه به فرهنگها و کتب لغت و پرسیدن از دیگران، معادل یابی کند، حتی فرصتِ تجدید نظر یا تغییر عبارات و اصلاحات لفظی هم وجود دارد. البته در این نوع ترجمه هم، تسلط به دو زبان « مبدأ » و « مقصد »[1] لازم است، تا این « برقراری ارتباط کلامی » به سهولت و مهارت انجام گیرد. ولی عوامل یاد شده (1. فرصت برای معادل یابی دقیق؛ 2. فرصت برای اصلاح و تجدید نظر؛ 3. ضروری نبودن حافظه و انتقال سریع) از نقاط مثبت و قوت ترجمه کتبی محسوب میشود و به لحاظی آن را آسانتر از ترجمه زنده و شفاهی میسازد. شرایط و نیازهای ترجمه گفتهاند که: « ترجمه، پیش از آنکه « علم » باشد، « هنر » است ... .» و این سخن حقی است، زیرا تنها توانایی بر فهم لغات و جملات متن، کافی نیست و مترجمی نیاز به مهارت، ذوق هنری بیش از این دارد. ترجمه، اگر فنی و عالمانه و خوب انجام گیرد، کمتر از « تألیف » و « تصنیف » نیست. ترجمه خوب، گاهی یک اثر را زنده میکند و ترجمه بد، کتابی را از اعتبار و ارزش میاندازد. آنچه در مورد ترجمه نیاز است، فهرست وار اینهاست: 1. تسلط مترجم به زبان مادری مترجم، باید پیش از ترجمه، نویسنده باشد؛ یعنی در نوشتن سلیس و صحیح و خوب، در زبانِ خودش، گیری نداشته باشد و در حد کافی به لغات، اصطلاحات، قواعد دستوری و جهاتِ ادبی و بدیعی زبان خویش، مسلّط باشد تا در نگارش، دچار زحمت نشود. 2. تسلّط به زبان متنِ مورد ترجمه گام نخست ترجمه، آن است که مترجم، متن مورد نظر را بفهمد. از آنجا که در متن، لغات و اصطلاحات و معانی حقیقی و مجازی و استعاری وجود دارد و از قواعد جمله سازی خاصّ خود پیروی میکند، اگر مترجم به آن زبان تسلط نداشته باشد، در ترجمه دچار اشکال میشود، چون ساختار کلام در زبانهای مختلف یکسان نیست. 3. تسلّط به اصطلاحات خاصّ همیشه جملات، به صورت عادی و معمولی نیست. گاهی در متن، یک اصطلاح، ضرب المثل، معنای مجازی و کنایی یا تعبیر علمی خاصّی که معنای ویژهای دارد به کار میرود. مترجم باید هم اصطلاحات خاص « زبان مبدأ » را بداند، هم اصطلاحات معادل آن را در « زبان مقصد » یا زبان دوم. مثلاً تعبیر « التمییز العنصری » اصطلاحاً به جای « تبعیض نژادی » است و « مِنَ الانتاج اِلَی الاستهلاک » اصطلاح عربیِ « از تولید به مصرف » است و « تقریرٌ یومیّ » یعنی « گزارش روزانه ». ندانستن اصطلاحات، کار ترجمه را مشکل میسازد؛ زیرا این کار، تنها از « کتاب لغت » بر نمیآید. ضرب المثلها، طنز، کنایات و ... نیز در همین مقوله است و دانستن معادل آنها در زبان دوم، بسیار کارساز است. از این رو آشنایی با فرهنگ دو زبان و دو ملّت و ویژگیهای دستوری و ادبی و بلاغی زبان مبدأ و مقصد، لازم است. 4. آشنایی با موضوع مورد ترجمه صرف دانستن یک زبان، نباید سبب شود که در هر موضوعی انسان دست به ترجمه بزند. رشتهها و علوم مختلف، گاهی از مباحث، موضوعات و اصطلاحات خاصّی برخوردار است که اگر مترجم با آن موضوع آشنا نباشد، به خوبی از عهده ترجمه بر نمیآید؛ مثلاً اگر موضوع متن، فلسفی، طبی، معماری، هنری، بازرگانی یا فقهی باشد، بدون آشنایی با فلسفه، طب، هنر، فقه و ... یا نمیتوان از عهده ترجمه برآمد، یا ترجمهای غلط و یا نارسا و گنگ و غیراستاندارد ارائه خواهد شد. 5. امانت و بی طرفی علاوه بر تخصص و مهارت مترجم، باید نسبت به محتوا یا مؤلف متن یا موضوع خاص، نظرگاه شخصی خود را اعمال نکند و « متعهد » به متن باشد. دخالت دادن دیدگاهها و پیش فرضهای شخصی در ترجمه، از اعتبار آن میکاهد. اگر مترجم دیدگاه مؤلف را قبول ندارد، میتواند در پاورقی یا الحاقات، بیان کند؛ نه آنکه متن را طبق دلخواه و سلیقه خود ترجمه کند. نکتهای که باید افزود این است که در ترجمه، به خصوص در متون ادبی و مذهبی مثل قرآن، حدیث و دعا، رعایت شیوایی و زیبایی ترجمه، موجب دور شدن از امانت میشود و رعایت امانت در ترجمه، نوشته را از زیبایی و شیوایی دور میکند. جمع میان این دو به شدت دشوار است و هنرمندترین مترجمان آنانند که شیوایی و امانت را هر چه بیشتر توإماً در ترجمه خود داشته باشند. عمده دشواری کار ترجمه در متون دینی و مذهبی از همین جا سرچشمه میگیرد، به خصوص که در مواردی مثل قرآن، ژرفای مفاهیم و تفسیرهای گوناگون، کار ترجمه را سختتر میسازد. معادل یابی همچنانکه اشاره شد، یافتن برابر و معادل، برای لغات و اصطلاحات و تعبیرات، از مراحل دشوار ترجمه است. مترجم هر چه ادیبتر و پر مطالعهتر باشد، به لحاظ وسعتِ دایره معلوماتش بهتر و دقیقتر میتواند معادل یابی کند. |
گاهی در متن، کلمهای به کار رفته است که با مراجعه به لغت، میبینیم به چندین معناست. در ترجمه کدام یک را باید آورد؟ هم باید دید کدام معنی با سیاق جمله و مطلب سازگار است، و هم از میان معادلهای نزدیک به هم، آنچه را که دقیقتر، نزدیکتر و مصطلحتر است باید برگزید. اینجاست که تسلط و مهارت مترجم دراین سه زمینه کارساز است:
الف. معادل یابی
ب. معادل گزینی
ج. معادل سازی
البته معادل سازی، کار فرهنگستان زبان یا ادیبان فرزانه و زبانشناسی است که به درستی از عهده این کار برآیند.
به علاوه یک واژه، در کاربردهای مختلف، شاید معادلهای مصطلح مختلفی داشته باشد، که باید سراغ رایجترین آنها رفت، مثلاً به کلمه سوء و سیئ (به معنای بد) در این تعبیرها دقت کنید:
سیّئ التربیه: بی تربیت
تغذیه سیّئه: سوء تغذیه
سلوکٌ سیّئ: رفتار ناپسند
سُمعَهٌ سیّئه: بد نامی
معاملهٌ سیّئه: بد رفتاری
نیّهٌ سیّئه: سوء نیت
« سیئ » در این کلمات و تعابیر، همه از ریشه واحد است، ولی در معادلها، گاهی کلمات مختلفی باید گذاشت که همیشه کلمه « بد » معادل مطلوب آن نیست.
نمونه دیگر واژه « افتتاح » است که در اصطلاحهای مختلف، برابرهای گوناگون باید برایش برگزید؛ مثلاً:
افتتاحیه (در اصطلاح روزنامه نگاری): سر مقاله.
رأسمال الافتتاح (در تجارت): سرمایه اولیه.
افتتاح الحساب (در امور بانکی): افتتاح و بازکردن حساب.
به همین جهت، یافتن و تشخیص «تشابه»های هر دو زبان و نیز «تفاوت»های آن، در کیفیت جمله بندی و قواعد نگارشی و کاربرد اصطلاحات و لغات، از نیازهای عمده مترجم است. مشکل مترجم تازه کار، انتخاب واژه مناسب،از میان واژههای معادل و هم معناست.
البته گاهی هم برای یک کلمه، ترکیب یا اصطلاح، معادل شناخته شدهای نیست. اگر مترجم، ادیب و زبانشناس باشد، میتواند واژه برابر و معادل وضع کند. این اصطلاح سازی باید منطبق بر قواعد ادبی زبان مقصد باشد. اصطلاح سازی در موارد نبود واژههای معادل، اغلب در متون و موضوعات علمی و فنی و ابزار و ادوات صنعتی پیش میآید.
ترجمه آزاد یا تحت اللّفظی
در ترجمه، سه شیوه مطرح است:
1. ترجمه آزاد
2. ترجمه تحت اللفظی و لفظ به لفظ
3. ترجمه جمله به جمله
ترجمه آزاد: گرچه گاهی زیباتر است و مترجم، مضمون و محتوا را گرفته، با بیان و قلم خودش آن را مینگارد، ولی دقیق نیست و نمیتوان محتوای اینگونه ترجمهها را به حساب مؤلف اصلی گذاشت.
مثلاً کتابِ « سخنان علی ـ علیه السلام ـ » از جواد فاضل، ترجمه آزاد نهج البلاغه است. زیباست، اما دقیق و مستند نیست و به صورت « نقل به معنی » ترجمه شده است.
در ترجمه تحت اللفظی، مترجم میکوشد تا از حال و هوای کلمات و جمله دور نشود و عیناً معادلِ هر کلمه را در مقابلش بگذارد؛ چون ساختار جمله در زبانهای مختلف، متفاوت است گاهی اینگونه ترجمههای واژه به واژه، ثقیل، نامأنوس و غیرجاذب است. برخی از ترجمههای قرآن، نهج البلاغه و ادعیه، که به صورت زیرنویس است، اینگونه است و آن را از فصاحت و زیبایی و شیوایی انداخته است.
اما ترجمه جمله به جمله آن است که مترجم بکوشد مطالب بیان شده در جمله را در جملهای دیگر به زبان مقصد بیان کند؛ با همه ویژگیهایی که دستور زبان جمله دوم، از نظر جایگاه کلمات در جمله و نوع ضمایر و خصوصیاتِ ساختاری دیگر میطلبد. به نحوی که اگر بنا باشد جمله متن را به زبان دوم بگویند، به طور رایج و مصطلح، چه میگویند که بی تکلّف و تصنع باشد و تعابیر و قسمتهای جمله، به صورت طبیعی در جای خود قرار گرفته باشد؟ و اگر مؤلف عرب یا غربی، فارس بود و با آگاهی ادبی از این زبان و امکانات زبان ما میخواست این مطلب را بگوید، چگونه میگفت؟
این شیوه، مطلوبترین روش ترجمه است، که هم رعایت امانت در محتوا شده است، و هم ترجمه، از سلاست روانی برخوردار است. ترجمه چنان باید جا افتاده و طبیعی و بی دست انداز و بدون پیچیدگی باشد، که «بوی ترجمه بودن» از آن نیاید و خواننده، حس نکند که عبارات، ترجمه شده است. این کار، برخی حذف و اضافات جزئی را، آن هم در عبارت نه در مضمون، الزام میکند. مثلاً این جمله نهج البلاغه را ( کانَ لی فیما مَضی اَخٌ ... ) اگر ترجمه کلمه به کلمه بکنیم، میشود « بود برای من در آنچه که گذشت، برادری » ولی در ترجمه جمله به جمله چنین میشود: « در گذشته، برادری داشتم » و این دومی بسیار رساتر و شیواتر از نوع اول است.
مهارت در این زمینه با تمرین به دست میآید که در این نوشته، مجالی برای آن و ارائه نمونههای بیشتر و مفصّلتر نیست، ولی مطالعه ترجمههای قوی بسیار کار ساز و راهنماست.
در سه مرحله، باید دقیقاً روی « برابر یابی » کار کرد:
1. برابر یابی کلمات (نزدیکترین و مصطلحترین معادل واژه)
2. برابر یابی دستوری (نزدیکترین ساختمان نحوی و دستوری در زبانِ مقصد، بدون تأثیر پذیری از زبان مبدأ)
3. برابر یابی سبک و شیوه بیان (تناسب قالبِ نوشته مبدأ و ترجمه)[1].
وحدت سبک
متن اصلی، گاهی ساده و روان، یا ادبی و توصیفی، یا علمی و محققانه است. مترجم نیز باید به متن وفادار بماند و آن سبک را در ترجمه حفظ کند؛ به خصوص اگر شعری یا متن ادبی و زیبایی ترجمه شود، باید در حد امکان، نکات بدیعی و صناعات لفظی و ظرافتهای به کار رفته در متن نخستین، در ترجمه هم اعمال شود و این کاری است به غایت دشوار! به همین جهت است که ترجه شعر، دشوارتر از نثر است و جاذبه کلامی متن نخستین، معمولاً در ترجمهها نیست، چون بیشتر ظریف کاریهای لفظی و هنرنماییهای تعبیری متن مبدأ، در ترجمه از بین میرود و گاهی اصلاً غیر قابل انتقال است.
رعایت « ایجاز » نیز در همین مقوله است. اگر متن، از ویژگی ایجاز برخوردار است، ترجمه هم باید همان اسلوب را (گنجاندن حداکثر معانی و مضامین در حداقل عبارات) داشته باشد.
اگر متن، علمی و فنی است، چه در تألیف و چه در ترجمه، باید نکات زیر مراعات شود:
1. سادگی و روانی و نداشتن ابهام
2. انسجام و به هم پیوستگی
3. وحدت سبک و یک دست بودن قلم و نگارش
4. اطلاعات ارائه شده در حد نیاز و مرتبط با هدف نوشتن باشد.
رعایت سبک متن مبدأ در ترجمه به نوعی « امانت در ترجمه » هم محسوب میشود. هم باید دید مؤلف « چه » گفته و هم این که « چگونه » گفته است. رعایت « سطح » نیز از همین مقوله است. سبک ترجمه در موضوعات مختلف و رشتههای گوناگون کلامی نیز یکسان نیست. شعر را به گونهای باید ترجمه کرد، نثر را به گونهای دیگر. متون اخلاقی و عرفانی به صورتی است، جدا از متون حماسی و رزمی. ترجمه متون جدید، با متون کهن باید فرق داشته باشد. همچنین متن داستانی، علمی، ادبی، حدیثی، محاورهای، نمایشنامهای و ... همه به یک شیوه و سبک، ترجمه نمیشود. در هر کدام، سبکی خاص خود باید رعایت گردد. ترجمه متون مذهبی به ویژه قرآن کریم، به جهات متعدد هم دشوار است، هم دقت بیشتری را میطلبد و از همین روی، اغلب مترجمان قرآن ترجمه دیگران را قبول ندارند و بر آنها ایراد میگیرند و پیوسته احساس نیاز و ضرورت به ترجمهای جدیدتر میکنند.[2]
ترجمه خوب کدام است؟
در ترجمه، هم باید به « روانی » توجه داشت، هم به « دقت »، هم به رسابودن ترجمه نسبت به مفهوم مورد نظر نویسنده. گاهی به بهانه روان بودن، تفصیل اضافی داده میشود، در حالی که هنر آن است که میان روان بودن و موجز بودن جمع کنیم تا ترجمهای خوب پدید آید.
جز نکات مختلفی که بیان شد و رعایت آنها ترجمه را « خوب » میسازد، به جاست که مشخصات یک « ترجمه خوب » را از زبان یکی از معروفترین مترجمان معاصر، استاد احمد آرام نقل کنیم:[3]
1. آگاهی به موضوع
2. مطابقت ترجمه با روش درست فارسی نویسی
3. لزوم اطلاع کامل بر زبان مورد ترجمه
4. از مترادفات، دوری جستن
5. خالی بودن از کلمات وحشی بیگانه
6. مراعات علامات نقطه گذاری
7. پرهیز از شتاب و بی دقتی
8. انتخاب کلمات عربی یا فارسی (هر کدام رایجتر و گویاتر است).
در کتاب « بر سمند سخن » نیز شرایط و نکات یک ترجمه پسندیده، زیبا و مورد قبول همگان را چنین میشمارد:
1. تا آنجا که ممکن است، از اصل بهره بیشتری داشته باشد.
2. وفاداری مترجم به برگرداندن عین متن اصلی محقق باشد.
3. روح و حقیقت مطالب کتاب، مورد درک مترجم واقع شده و بدون هیچ گونه دخل و تصرفی با دقت و هوشیاری به زبان دیگر منتقل شده باشد.
4. دارای انشایی روان و شیوا باشد وکلمات و اصطلاحات، با دقت تمام برگزیده شده باشد، جملهها کوتاه، بیان ساده و بدون پیچیدگی لفظی و معنوی باشد.
5. نکات نادرست، بدون تحقیر و استهزای مؤلف، در حاشیه ذکر شود و در پایان هر مورد (م) که مخفف « مترجم » است گذارده شود.
6. نکات مبهم یا ناآشنا و اصطلاحات مختلف علمی، فنی، ادبی، هنری و ... برای خوانندگان در حاشیه توضیح داده شود.
7. مختصری از شرح احوال و آثار نویسنده برای اطلاع خوانندگان در آغاز کتاب قرار گیرد.
8. مآخذ شرح احوال مؤلف و توضیحات مترجم ذکر شود.[4]
چند تذکر:
از آنجا که مرحله نخست در هر ترجمه، « فهم و درک » مطلب متن اولی است، بیشترین تأکید را روی درست و دقیق فهمیدن متن باید داشت و مطمئن شد که محتوا را خوب فهمیدهایم، آن گاه شروع به ترجمه کنیم.
از این رو بهتر است قبل از آغاز کار، یک بار متن اولیه را بخوانیم تا در فضای کلی آن قرار بگیریم. این به درستی ترجمه کمک میکند.
گاهی فهم یک متن، در گرو فهم یک واژه کلیدی است و بدون درک آن، متن در ابهام میماند و گشوده شدن آن، قفل کل جمله را میگشاید و نوع معنی کردن و فهم درست آن، سمت و سوی کل جمله را تعیین میکند. اینجاست که باید در این فهم کلیدی دقت بیشتری کرد و به اطمینان رسید.
برگردان یک نوشته به زبان دیگر، مثل مداوای یک بیمار است که دو مرحله دارد:
1. مرحله تشخیص (درک مطلب)
2. مرحله درمان (آغاز به ترجمه)
برای اینکه این کار، به خوبی انجام گیرد، توجه به نکات زیر مفید است:
1. خواندن متن مورد ترجمه، حداقل یکبار از اول تا آخر.
2. تقسیم بندی جملهها به نهادها و گزارهها، برای درک بهتر متن.
3. برای یافتن معنی و معادل کلمات، بیشتر به فرهنگهای یک زبانه مراجعه کنید، نه فرهنگهای دو زبانه.
4. برای ترجمه متون علمی، بیش از هر فرهنگی، به فرهنگ یک زبانه تخصصی همان رشته علمی مراجعه کنید.
5. پس از فهم متن مبدأ، جملاتش را، جمله به جمله به زبان مقصد برگردانید.
6. در ترجمه، به انتقال درست و رسای معنی، بیشتر از زیبایی و روانی پای بند باشید، هر چند ترجمه درست ولی پیچیده و ابهام آلود هم نامطلوب است.
7. پس از پایان ترجمه، یک بار خودتان به عنوان یک خواننده به قصد فهم معانی و پیامهای نوشته، آن را بخوانید، ببینید چه میفهمید؟
8. سراسر ترجمه را یک بار با صدای بلند بخوانید، تا بتوانید به زیباسازی جملات بپردازید. گوش شما میتواند داور خوبی باشد.
9. متن ترجمه شده را به فرد دیگری بدهید تا بخواند و نظر بدهد.
10. اگر متن اصلی، برای گروه سنی خاصی یا افراد به خصوصی نوشته شده، ترجمه را هم به یکی از افراد آن گروه بدهید، تا بخواند ونظر دهد.
11. برای آغاز کار ترجمه، از کتابهای سادهتر و داستانی شروع کنید.
12. کتابهایی را که ترجمه خوبی از آنها منتشر شده. متن و ترجمه را با هم مطالعه و مقایسه کنید، تا در معادل یابی و برگرداندن متن، قوت پیدا کنید. همچنین، خودتان بخشی را ترجمه کنید و با ترجمه دیگر تطبیق کنید و نقاط قوت و ضعف را تشخیص دهید.
13. مقالاتی را که در نقد آثار ترجمه شده در مطبوعات منتشر میشود، به دقت مطالعه کنید تا ازظرایف این فن مهم و پیچ وخمهای این راه و لغزشگاههای آن با خبر شوید.
14. برنامههای عربی و انگلیسی و ... « صدا و سیما » را گوش دهید و با مشابه اخبارش به زبان فارسی مقایسه کنید و از این مقایسه، کیفیت ترجمه را بالا ببرید. همچنین مجلات و روزنامههای عربی و انگلیسی داخلی را مطالعه و با فارسی مقایسه کنید.
15. برای تقویت زبان ادبی، به جای مطالعه روزنامهها، بیشتر از مطالعه کتب ادبی قدیم و جدید و متون قوی (در هر دو زبان مبدأ و مقصد) بهره بگیرید تا بر زبان و تعبیرات شیوا و درست آن مسلط شوید.
16. مطالعه جدی روی ساختارهای زبانی در ادبیات و مقایسه ساخت فارسی و زبان بیگانه، مباحث زبانشناسی و لغت شناسی، انس با فرهنگ نامهها، مرور روی لغتنامههای دو زبانه، از عوامل مؤثر در این مورد است.
17. در ترجمه، حتماً با نظارت استاد کار کنید و نمونههای کار خویش را بر وی عرضه دارید و تمرین بسیار کنید تا کار شما پخته و استوار باشد.
18. در مواردی که نسبت به درست فهمیدن و درست برگداندن، ابهام و شک دارید حتماً با دیگری مشورت کنید تا اطمینان بیابید. از هیچ قسمتی با شک و تردید، نگذرید. گاهی با آنکه مفردات متن مورد ترجمه روشن است، ولی معنای عبارت ترکیبی روشن نیست. اینجاست که باید دقت بیشتری داشت تا اطمینان به مقصود نویسنده یافت.
دو نمونه:
در زمینه معادل یابی اصطلاحات و نیز کاربردهای مختلف یک کلمه، به دو نمونه اکتفا میشود، تا اهمیت مسأله و کاربرد آشنایی با اصطلاحها و معادلها نشان داده شود. یکی در مورد ضرب المثلها و یکی درباره کلمه «که» و کاربردهایش.
الف. ضرب المثل
برای ضرب المثلهای عربی زیر، میتوان ضرب المثلهای فارسی پیشنهادی را جایگزین ساخت:
1. ایّاک اَن یضربَ لسانُک عُنُقَک (زبان سرخ، سرسبز میدهد بر باد)
2. مَنْ جدّ وَجَدَ (جوینده یابنده است)
3. انّک لاتَجنی مِنَ الشّوکِ العِنَب (گندم از گندم بروید، جو ز جو)
4. الاعمالُ بِخواتمِها (جوجه را آخر پاییز باید شمرد)
5. لَو اِتَّجرْتَ بالأکفانِ ماماتَ احدٌ (پا به دریا میگذارد، دریا خشک میشود)
6. لَوْ اَلْقَمْتُه عَسَلاً لَعَضَّ اِصبعی (بشکند این دست که نمک ندارد)
7. مِنْ کثرهِ الملاّحینَ غَرِقَت السفینهُ (آشپز که دوتا شد، آش یا شور است یا بی مزه)
8. کلامٌ لَیّنٌ و ظلمٌ بیّنٌ (دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟)
9. یُخْبِرُکَ اَدنی الأرض عَن اقصاها[1] (به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است)
ب. کلمه « که » و معادلهای عربی آن[2]
1. افاده معنای استفهام: که آمد؟ (من جاء؟)
2. افاده توصیف: وعدهای که دادی (الوعد الذی وعدتنی به)
3. بعد از ضمیر یا اسم معرفه: ما ـ که مسلمانیم ـ دروغ نمیگوییم (نحن ـ و انّنا المسلمون ـ لَنْ نکذب)
4. افاده معنی زمان: زنگ که زده شد (لمّا دُقّ الجرس)
5. رابط بین دو جمله: از شرق، خورشیدی طلوع کرد که جهان را روشن ساخت (بَزَغتْ من المشرق شمسٌ اضاءَت العالم)
6. جمله بعد از خود را به تأویل مصدر میبرد: به من گفت که به بازار روم (قال لی اَنِ اذهَبْ الی السوق)
7. افاده معنی تعلیل: دروغ مگو، که دروغگو منفور است (لا تَکذِبْ فانّ الکاذبَ مبغوضٌ)
8. برای هدف و غایت: زودباش، که من عجله دارم (اسرع، فانّی مستعجل)
9. افاده معنی تفسیر (به جای یعنی): سرش را پایین انداخت، که از من شرمنده است (طأطأ رأسه بمعنی انّه خجلان منّی)
10. نشان ناگهانی بودن امر بعد از آن: مشغول گفت و گو بودیم که خوابش برد (کنّا نَتفاوَضُ اذ غَلَب علیه النّوم)
11. پیش از جمله مفید دعا یا نفرین: رسول خدا ـ که درود خدا بر او باد ـ فرمود: (انّ رسول الله ـ صلوات الله علیه ـ قال)
12. افاده معنی اضراب: آنچه میبینی نور چراغ نیست، که آفتابی تابان است (ما تراه لیس ضوء سراجٍ، بل انّه شمسٌ ساطعه)
به هر حال، در مراحل کار ترجمه، هم با تک واژهها مواجهیم، هم با تعابیر و ترکیبها، هم با ساختار دستوری جملات، هم با بافتِ عمومی متن اولیه و پیام و مضمون کلی آن.
به موازات اهمیت متن و لزوم حفظ واژهها و مفاهیم، باید در امر ترجمه هم دقت داشت و از امکانات زبان دوم جهت ادای روان و شیوا و دقیق مقصود نویسنده، بهره گرفت.
جواد محدثی، روشها، ص 155.
برای کمک به سایت روی بنر تبلیغاتی کلیک کنید