گروه علمی: فالت نظریهی جدیدی دربارهی رهبری ارائه کرده است. تصور عموم چنین است که رهبر کسی است که روحیهی تهاجمی دارد و بر سازمان و مرئوسانش تسلط مییابد. این نظریه سطحی است. برای رهبر، صمیمی بودن مهمتر از داشتن روحیهی تهاجمی است. اینک در یک نظر اجمالی ببینیم که فالت ویژگیهای یک رهبر خوب را چگونه توصیف میکند.
برانگیختن:
وظیفهی اصلی رهبر برانگیختن است. به این معنی که پیرامونش را برانگیزد تا حداکثر تواناییهای خودشان را بروز دهند و هرکس استعدادی دارد، تواناییها و یا استعدادهای بالقوه دارد که میتوانند رشد کنند. رهبر کاری میکند که این توانایی رشد کند و در خدمت سازمان قرار بگیرد. رهبر مانند یک معلم خوب است. او زیردستانش را راهنمایی میکند و الهام میبخشد لذا کارکنان مشتاقانه با او کار میکنند.
رهبر خوب روابط متقابل نیروهای گوناگون را که در مؤسسه تأثیر میکند درک مینماید. او در برابر نیازمندیهای در حال تغییر بازار، حساس است. بایستی بداند که چگونه موقعیت مؤسسه را در بازار حفظ و تقویت کند. | ||
تعامل نیروها:
رهبر خوب روابط متقابل نیروهای گوناگون را که در مؤسسه تأثیر میکند درک مینماید. او در برابر نیازمندیهای در حال تغییر بازار، حساس است. بایستی بداند که چگونه موقعیت مؤسسه را در بازار حفظ و تقویت کند. باید کاربرد تکنولوژی چدید یعنی ماشینهای نو، فرآیند و مواد را بفهمد. باید در مقابل احوال کارکنان، آرزوها و شکایاتشان پاسخگو باشد. محیط کسب و کار پیچیده و پیوسته در حال تغییر است. رهبر باید بتواند بین عناصر مختلفی که در امور بنگاه دخالت دارند، به گونهای هماهنگ و مؤثر همبستگی ایجاد کند. بهعنوان مثال، ممکن است لازم باشد که فرآیند جدیدی به منظور بهبود موقعیت بنگاه در بازار معرفی شود اما این کار ممکن است با مخالفت کارکنان روبهرو شود. رهبر باید بداند که چگونه این تضادها را حل و فصل کند و باید بتواند برای کارکنان توضیح دهد که روش جدید مثلا" به نفع آنهاست.
یکپارچگی:
در یک مؤسسه متخصصین وجود دارند، از قبیل متخصصین امور بازاریابی، مهندسان تولید، حسابداران قیمت تمام شده و کارشناسان که دانش، اشتغالات ذهنی، تجربه و استنباط آنها متفاوت است. وظیفهی رهبر آن است که تمام این جریانات دانش، تخصص و تجربه را بهصورت یکپارچه درآورد. البته کار سادهای نیست. رهبر باید دارای چنان بینشی باشد که ارتباط هر جزء دانش تخصصی را با هدف سازمان درک کند.
قضاوت مستقل:
رهبر نظریههای مشورتی تخصصی از بسیاری از واحدهای سازمان دریافت میکند، اما متخصصین ممکن است بین خودشان توافق نداشته باشند. بهعنوان مثال، یک مهندس بررسی کار ممکن است توصیه کند که یک کارگر باید دو ماشین خودکار را اداره کند، اما این پیشنهاد ممکن است به اختلال کارگری شدیدی که احتمالا" او کاملا" از آن آگاه نبوده است، منجر گردد. بنابراین، رهبر به نظر تمام متخصصین گوش میدهد، لکن در مورد مسایل مستقلا" قضاوت میکند.
مهارتهای مدیر در ظاهر او هویدا نیست. مدیر خوب مانند یک کوه یخ است. مهارتها و تواناییهایش بلافاصله دیده نمیشوند و او بایستی صاحب بسیاری صفات نهفته باشد. | ||
میدان دید:
رهبر خوب میدان دید سازمان را گسترش میدهد. او نیروی محرک تازهیی به سازمان القا میکند. مرد بزرگی که هم مهندس بود و هم اهل سیاست، گفته است؛ اگر کار تو این باشد که گذرگاهی را جارو کنی به یاد داشته باش که موظفی آنرا چنان جارو کنی که بهصورت پاکیزهترین گذرگاه دنیا درآید. رهبر چنین روحیهای را به سازمان تلقین میکند و گسترش میدهد.
تصمیمگیری:
مردم عموما" تصور میکنند که رهبر خوب کسی است که سریع تصمیم میگیرد اما این طرز تلقی سطحی است. در بعضی از سازمانها، بحرانها و شرایط اضطراری، که تصمیمگیری فوری را ایجاب میکند. از امور عادی است. اما این نشانهی ضعف مدیریت است در مؤسسهیی که خوب سازمان یافته باشد کارها قبلا" بهطور دقیق برنامهریزی میشوند، به نحوی که موارد اضطراری به ندرت پیش میآید. رهبر خوب کسی است که فکر میکند، پیشبینی و برنامهریزی میکند و پیش از وقوع حوادث اقدام مینماید.
ظاهر و باطن:
فالت بسیار خردمندانه اظهار نظر کرده است که مهارتهای مدیر در ظاهر او هویدا نیست. مدیر خوب مانند یک کوه یخ است. مهارتها و تواناییهایش بلافاصله دیده نمیشوند و او بایستی صاحب بسیاری صفات نهفته باشد، از قبیل قضاوت درست، دور اندیشی، آدمشناسی، شجاعت و خونسردی و اینها صفاتی هستند که فورا" در برخورد اول آشکار نمیشوند.