دانش آموزی بر دیوار مدرسه ای نوشته بود : « ای کاش همیشه تعطیل بود! »
عجب جمله تأمل انگیزی! چه چیزی برای این دانش آموزان تا این حد رنج آور است که آرزوی تعطیلی مدرسه را می کنند؟ اگر روزی مدیر یا ناظم مدرسه به آن دانش آموزان بگوید که مدرسه چند روزی تعطیل است؛ می توانید تصور کنید که آنها چه قدر خوشحال می شوند؟ چرا باید چنین باشد؟
پاسخ من این است که آنها از بودن در مدرسه لذت نمی برند، ولی اگر در کوچه و خیابان و یا در خانه باشند، احساس آرامش و لذت می کنند. با دوستان خود بازی می کنند و خلاصه این که هر کاری را که دوست داشته باشند انجام می دهند و کسی به آنها زور نمی گوید! به یاد می آورم روزهایی را که آموزگار کلاس اول دبستان بودم، همیشه دانش آموزان از من می پرسیدند: « آقا چند زنگ دیگر باقی مانده؟ » و یا آن سال را که یکی از دانش آموزان کلاس اول از من پرسید: « آقا کی آزادمان می کنید؟».حال این اتفاقات از روی تصادف است یا آگاهانه، نمی دانم، ولی فکر می کنم که واقعا چرا باید این طور باشد؟ آیا کلاس من زندان است یا مدرسه بسان زندانی است که دانش آموزان پس از زنگ آخر از آن فرار می کنند و آزاد می شوند؟
این قصه پر غصه هر روز اتفاق می افتد و کم تر کسی به فکر حل این مشکل می افتد .شاید شما تا به حال پاره کردن کتاب ها را پس از امتحان آخر سال در مدارس راهنمایی و دبیرستان ندیده باشید! ولی من آن را دیده ام و فکر می کردم که ای کاش فیلمبرداری از سازمان صدا و سیما می آمد و آن منظره تأسف انگیز را جلوی در مدرسه به تصویر می کشید که چگونه کتاب های پاره پاره شده، قصه غصه های ما را بیان می کند؟
به هر حال اگر معلمی هم به فکر حل این مشکل باشد، ممکن است در عمل، با مخالفت مدیر، معاون و یا طعنه های بعضی از معلمان روبه رو شود. انشاءالله زمانی فرابرسد که ما در تمام مدارس کشور شاهد آموزش لذت بخش و فعال دانش آموزان میهن خود باشیم.
آموزش لذت بخش رویکردی است که در آن دانش آموزان و کودکان بازی می کنند و آموزش با فعالیت های لذت بخش صورت می گیرد. اصل این بذر، قرن ها پیش پاشیده شده است. اما افسوس که از آن خوب باغبانی نکردیم و آن گونه که باید آن را پرورش ندادیم .
افلاطون بر این عقیده است که پس از تولد کودک، باید زندگانی او همراه با حرکت و جنبش باشد و نیز شرایط زندگانیش چنان باشد که از یک سو دستخوش درد، ترس و تشویق نباشد و از سوی دیگر نازپرورده بار نیاید.
سقراط نقش بازی را نه تنها در رشد و پرورش کودکان و نیز در تحول منش آنان می پذیرد؛ بلکه آنرا زمینه ای می داند برای شناختن توانایی های آنان. « برای آموزش کودکان زور به کار مبر. بگذار آموختن برای آنان به شکل بازی درآید. بدین سان، توانایی هایشان را بسی بهتر خواهی شناخت.»
کومنیوس کوشش داشت با بکار بستن اصولی که به آن معتقد بود، تا آن جا که می تواند کار دشوار مدرسه را آسان کند و جریان آموزش را به صورت خوشایند و حتی بازی و سرگرمی در آورد. او این اندیشه را در پاسخ به انتقادهایی که در مجارستان از او شده بود به خوبی روشن کرده است: « تمام کوشش من برای آن است که کار فرساینده مدرسه را به بازی و سرگرمی بدل کنم. رفتاری که در مدرسه با کودکان، حتی نجیب زادگان، در پیش می گیرند، چنان است که گویی آنها برده اند. آموزگاران داشتن چهره عبوس، بکار بردن سخنان خشن و کتک زدن را مایه اعتبار خود می شمارند. آن چه می خواهند، این است که شاگردان در هراس باشند و نه این که دوستشان بدارند. من بارها، در نهان و آشکار، گفته ام که این راه درست نیست. اما هشدار من هیچ گاه سودی نداشت. هم از آغاز گفتم که باید نمایش هایی برگزار کرد؛ زیرا به تجربه دریافته ام که برای از میان بردن سستی و برانگیختن هوش، وسیله ای بهتر از نمایش یافت نمی شود. اما به من گفتند که تو را برای کارهای جدی فراخوانده ایم و نه این گونه سرگرمی ها و نقش های خنده آور که درخور « ژزوئیت ها » ست. پاسخ من این بود که همین سرگرمی هاست که به هدف های جدی می انجامد.
« جان لاک » درباره آموزش به کودکان، بر خوشایند کردن جریان آموزش تأکید می نهد و بازی و سرگرمی را برای فراگرفتن الفبا و به کار بردن کتاب های داستان را برای آموزش خواندن پیشنهاد می کند.
« فروبل » آلمانی معتقد بود که کودک از راه پاسخ های طبیعی که به محیط و چیزهای پیرامون خود می دهد، آنها را می شناسد. برای کودک این پاسخ یا فعالیت، همان بازی کردن است. بازی است که آگاهی به محیط را در کودک پدید می آورد . بازی کردن، طبیعی ترین راه آگاهی به محیط و آگاهی از خود است؛ زیرا بازی آزاد ترین فعالیت است و همه هستی کودک چون یک کل در آن جلوه گر می شود. آزادی و فعالیت و خودکاری، برترین جنبه انسان است و بازی به طور لازم کودک را به جهان بزرگ تر پیوند می دهد.
فروبل برای نخستین بار به برپا کردن باغ کودکان یا کودکستان می پردازد و با این نام گذاری این نکته را می رساند که کودکان مانند نهال هایی هستند که طبیعت، نیروی حیاتی رشد و تحول را در درون آنها نهاده است و این نیروها به طور طبیعی و با پیمودن مراحل طبیعی جلوه گر می شوند.
از این رو، نقش تربیت باید واگذارنده باشد نه بازدارنده؛ یعنی به نیروهای نهفته کودک اجازه شکفتن بدهد و این شکفتن یعنی بکار آمدن یا واقعیت یافتن به وسیله فعالیت خود کودک صورت می گیرد و کار مربی، تنها راهنمایی و هدایت است.
در دهه های آخر قرن هیجدهم و دهه های اول قرن نوزدهم، متخصصان تعلیم و تربیت در فرانسه و آلمان مشاهده کرده بودند که وقتی به کودکان امکان جنب و جوش آزادانه داده شود، موجوداتی بسیار شاد و فعال می شوند. آنان معتقد بودند که کودکان نیازمند تحرک هستند و اگر این نیاز بر آورده نشود به احتمال زیاد در یادگیری آنان تاثیر منفی خواهد داشت. در نتیجه این بینش بود که برخی بازی های سازمان یافته و سازمان نیافته در بعضی از مدارس اجراشد.
فیلسوفان آموزش و پرورش دو سه قرن پیش، از بسیاری جهات به آموزش و پرورش همان طور که متخصصان امروز نگاه می کنند، می نگریستند. به نظر آنها به دو دلیل زیر، تحرک باید در برنامه ریزی های درسی گنجانده شود:
1- پرورش کودکانی راحت و شاد که بتوانند در کلاس درس، دانش آموزانی، مشتاق یادگیری باشند.
2- تنش های کودکان را که به نوبه خود در یادگیری آنان ممکن است تاثیر منفی داشته باشد، کاهش دهد.
کودکان تحرک و فعالیت را دوست دارند؛ اما در بسیاری از کلاس های درس فعالیت و تحرک کودکان برای معلم کم تر قابل تحمل است. کودکانی که در جای خود آرام می نشینند و در طول تدریس دست به سینه و ساکت اند و فقط به معلم توجه می کنند، بیشتر مورد قبول معلم واقع می شوند.
تحقیقاتی که در طول 40 سال گذشته انجام شده است، نشان می دهد که بی تحرکی ممکن است به یادگیری هوشمندانه و مطلوب منجرنشود. پژوهشگران از سال های 1960 در بسیاری از نقاط جهان در مورد تعامل فعالیت ها و تمرین های بدنی در یادگیری فعالیت های آموزشی، حافظه و بالاخره آموخته های دانش آموزان به تحقیق پرداخته اند. برخی از مطالعات در مورد تحصیل و یادگیری های کلاسی است که هم زمان با فعالیت های بدنی انجام گرفته و تعدادی در مورد یادگیریهایی است که بعد از انجام فعالیت های بدنی و بازی بوده است.
« گوتین و دیجنارد » به این نتیجه رسیدند که فعالیت بدنی ملایم در یادگیری عمل جمع در ریاضی می تواند موثر باشد، در حالی که فعالیت شدید بدنی، در یادگیریهایی که بلافاصله بعد از آن، انجام می گیرد تاثیر منفی می گذارد .
برخی از پژوهشگران ژاپنی به روابط یادگیری با فعالیت بدنی علاقه مند شده اند.
« ماتسودا سوگی هارا » در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که بعد از بازی سبک با دوچرخه، در یادگیری تفریق و انجام تمرین های بعدی مربوط به آن پیشرفت قابل توجهی مشاهده شده است.
« ریلو » در دو مطالعه در سال های 1960 به بررسی ارتباط میان میزان شایستگی و تطابق در کلاس با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پرداخت .او بعد از تحقیق به این نتیجه رسید که ساکت نشاندن دانش آموزان باهوش و شایسته برای مدت طولانی در کلاس درس فشار زیادی به روان آنان تحمیل می کند. کودکان شایسته و سر آمد اگر مدت طولانی بدون تحرک در کلاس یا جلسه امتحان بنشینند، از آزمون های مربوط، اعم از کلاسی و هوشی، نمره های کم تری خواهند گرفت .داده های تحقیقات مذکور این فرضیه را تایید می کند که: اگر در آموزش کودکان، از بازی و تحرک استفاده شود، یادگیری به بهترین وجه صورت می گیرد.
از جمله تحقیقات دیگری که این فرضیه را تایید می کند، نتیجه تحقیقی است که به همت « کرنبای » انجام شده است. او نشان می دهد که توانایی یادگیری ریاضیات در کودکان بلافاصله بعد از انجام بازی دوچرخه سواری سبک، تا 45 درصد افزایش یافته است.
پژوهش دیگری به کوشش « سالتز و دانرورث » در مورد یادگیری هم زمان با ورزش انجام گرفته است و نشان می دهد که به خاطر سپردن جملاتی در مورد موضوعات گوناگون، همراه و هم زمان با ورزش و جنب و جوش، به مراتب بهتر از زمانی بوده است که کودکان بی تحرک مجبور به حفظ آنها بوده اند.
هم چنین نتایج تحقیقات گوناگون نشان داده است که انجام دادن یک ساعت تمرین های بدنی و ورزش سبب رهایی از فشار ساعت های کلاس درس و در نتیجه آموزش و یادگیری بهتر می شود.
در یکی دیگر از مطالعات انجام شده نتیجه گرفته شد که هر گاه مفاهیم دستور زبان را از طریق بازی های آموزشی و غیر آموزشی به کودکان بیاموزیم، آنها در مقایسه با گروهی که همین مفاهیم را از طریق آموزش سنتی و رسمی می آموزند به طریق معناداری پیشرفت بیشتری نشان می دهند. این آزمایش بر اساس این فرضیه طرح شده که شرکت کودکان در بازی ها سبب انگیزش آنها در یادگیری مفاهیم خواندن و دستور زبان خواهد شد. از ین رو، او از آزمایش خود نتیجه می گیرد که حالت انگیزشی خوبی که در اثر شرایط بازی حاصل می شود، یادگیری زبان را به نحو مطلوبی تسریع می کند.
قصه حضرت یوسف ( ع ) را اکثراً شنیده ایم که برادران یوسف به بهانه بازی و سرگرمی او را به صحرا بردند و در چاه انداختند و ماجرا ادامه پیدا کرد تا پایان داستان. جالب این جاست که یعقوب پیامبر ( ع ) در برابر استدلال فرزندان نسبت به نیاز یوسف ( ع ) به گردش و تفریح هیچ پاسخی نداد و عملاً آن را پذیرفت. این خود دلیل بر این است که هیچ عقل سالمی نمی تواند این نیاز فطری و طبیعی را انکار کند .
اسلام با توجه به این نیاز طبیعی دستور می دهد که کودکان را تا هفت سالگی آزاد بگذارید تا بازی کنند. امام صادق ( ع ) فرموده اند: بگذار فرزندت تا هفت سال به بازی بپردازد، در هفت سال دوم به تأدیب او همت بگمار و در هفت سال سوم مراقب او باش .
در روایتی آمده است، رسول خدا ( ص ) با جمعی از صحابه از جایی عبور می کردند، کودکان را در حال خاک بازی دیدند، برخی از صحابه خواستند آنها را از بازی کردن باز دارند، پیامبر ( ص ) فرمود: بگذارید آنها بازی کنند، که خاک محل پرورش کودکان است .
اسلام علاوه بر این که واپس زدن این تمایل را نهی می کند، توصیه ای دارد که پدران و مادران امکانات لازم برای بازی کردن کودکان را فراهم کنند و در هر موقعیت و مقام اجتماعی نیز که هستند وقتی را برای بازی با فرزندان خویش اختصاص دهند و خیال نکنند که در صورت بازی با فرزندشان اقتدار یا متانت آنان خدشه دار خواهد شد و یا به عبارتی، سبک خواهند شد. در روایات اسلامی داریم که پیامبر ( ص ) آن قدر به بازی کودکان اهمیت می دادند که به هنگام سجده، نوه خردسالش، حسین ( ع ) که بر پشت آن حضرت می نشستند تا از پیامبر ( ص ) سواری بگیرد؛ پیامبر سجده را طول می دادند.
در برخی از روایات به نمونه ای از انواع بازیها و ورزش ها اشاره شده است. برای مثال، در روایتی از قول پیامبر ( ص ) آمده است: به فرزندان خود شنا و تیر اندازی بیاموزید. هم چنین رسول گرامی اسلام ( ص ) وجود حالت فعال و وجد را در طفل خردسال، نشان دهنده فزونی خرد و اندیشه او در بزرگسالی دانسته، می فرماید: شیطنت و لجاجت و ستیزه جویی کودک در دوران خردسالی او، نشانه فزونی عقل و اندیشه او در بزرگسالی است. در حدیث دیگری نیز فرمودند:
چه خوب است فرزند انسان در خردسالی بازیگوش، پر تلاطم و بالأخره متمرد باشد تا از این حالت طغیان آمیز او شخصیتی در بزرگسالی سر بر آورد که از حلم و خویشتن داری و مقاومت و پایداری برخوردار باشد. سپس آن حضرت فرمودند: سزاوار است که طفل خردسال منحصراً این چنین بوده، بازیگوش و پر جنب و جوش باشد.
در روایتی از پیامبر اسلام ( ص ) آمده است:
هر کسی که کودکی نزد اوست، باید برای او کودک شود.
می توان از این حدیث این استفاده را کرد که آموزگاران که کودکان برای تعلیم و تربیت به آنها امانت داده می شوند باید با احساسات و تمایلات کودکان آشنا باشند و آنها را درک کنند و خلاصه زبان کودکی را بلد باشند .
چون که با کودک سر و کارت افتاد پس زبان کودکی باید گشاد
یکی از زبانهای کودکی زبان بازی کردن است!
به عقیده « ابن سینا » هدف از آموزش کودک پنج چیز است: 1- ایمان 2- اخلاق نیکو 3 - تندرستی 4- سواد 5- هنر و پیشه
برای نیل به این اهداف، توصیه هایی کرده است که بعضی از آنها به بازی ارتباط دارد؛ از جمله: محروم نکردن دائمی کودک از آن چه که مورد تمایل اوست، ایجاد رقابت سالم بین فرزندان، تشویق فرزند به ادامه تحصیل تا 14 سالگی. البته تا این سن نباید تمام وقت او صرف تحصیل شود، بلکه قسمتی از آن نیز باید به ورزش و بازی اختصاص یابد.
توضیح این که او عقیده دارد که اطفال تا 6 سال از تمایلات خود پیروی می کنند و بر اولیای اطفال است که همواره آنها را از آن چه که به آن تمایل دارند، محروم نکنند و آن چه که باعث محدود شدن کودکان است بر آنان تحمیل نکنند. سلب آزادی و جلوگیری از جنب و جوش بازی کودکان را، زمینه ای برای افسردگی های بی موقع و زودرس سبب می شود تا رغبت ها از بین برود و کودکان بیمارگونه شوند .
برنامه تحصیل به نظر « امام محمد غزالی » عبارت است از: 1- قرآن 2- خواندن و نوشتن 3- اخبار 4- اخلاق 5- ادب 6- حکایات پارسایان 7- روزی یک ساعت بازی .
استاد علامه، « شهید مطهری » بر اساس کلمات قصار علی ( ع ) در نهج البلاغه، معتقد است که در تربیت باید دل ها را از ناحیه میل آنها بدست آورد، یعنی معلم باید کوشش کند که میل قلب را پرورش دهد و به زور متوسل نشود، چه قلب اگر مورد اکراه و اجبار قرار گیرد، کدر می شود و واپس می رود.
به اعتقاد وی ترس و ارعاب و تهدید در انسان عامل تربیت نیستند و نمی توان از این طریق استعدادها را پرورش داد. وی معتقد است که در یادگیری، کودکان باید شاد و خندان و خوشبخت باشند.
منبع
احمد شوشتری
مجله رشد تکنولوژی آموزشی شماره 6
برای کمک به سایت روی بنر تبلیغاتی زیر کلیک کنید
70راه برای آموزش اثربخش
در 3 هفتهی اول سال تحصیلی
از تجربههای سبز آموزگاران جهان یاد بگیریم
6. برای شروع تدریس، از تصویر، طرح، معما، چند پرسش خاص و یا هر شیوهی دیگری که ذهن بچهها را درگیر میکند، استفاده کنیم (توفان ذهن برای فراگیری بهتر مفاهیم).
37. پیش از شروع مبحث جدید، پرسشهای دانشآموزان از مبحث قبلی را روی تختهسیاه بنویسیم و بکوشیم با مشارکت بچهها، پاسخ و پرسشها را بیابیم.
38. تا پیش از رفع اشکالات دانشآموزان، مبحث جدیدی را آغاز نکنیم.
39. هر جلسه از بچهها بخواهیم درس جلسهی آینده را مطالعه کنند و نکاتی را که به نظرشان مبهم میرسد، روی برگهای بنویسند و به شما بدهند. با این کار، هم شما با نکات مورد توجه بچهها اشنا میشوید و هم بچهها به مطالعهی مباحث درسی پیش از تدریس، عادت میکنند.
40. از بچهها بخواهیم هر جلسه یک خبر مهم از روزنامه یا مجلهی ویژهی سنشان را بنویسند و همراه خود سر کلاس بیاورند. روی خبر مورد نظر بحث کنیم و هر جلسه را به بحث روی یکی از موضوعها اختصاص دهیم.
41. از دانشآموزان بخواهیم برنامهها و آرزوهای خود را روی برگهای بنویسند و یک کپی از آن را پیش خودشان نگه دارند و اصل برگه را به شما بدهند. به این ترتیب، شما از اهداف آنها آگاه میشوید و آنها هم اهدافشان را از یاد نمیبرند.
42. با اجرای برنامههایی مثل برگزاری جلسهی بحث و گفتو گو ارائهی مباحث درسی در کلاس و... آنها را برای حضور در جمع آماده کنیم.
43. برنامههای پرورشی مانند بازدیدها، برنامههای فرهنگی و... را از همان روزهای نخست شروع سال تحصیلی آغاز کنیم.
44. اجرای برنامههای ورزشی از دیگر نیازهای دانشآموزان هستند. برگزاری بازیها و برنامههای ورزشی آنها را از نظرجسمی و روانی آماده میکند.
45. دربارهی فلسفه و هدف آموزش و پرورش با بچهها صحبت کنیم تا همکاری و همراهی بیشتری با ما داشته باشند.
46. راههای جایگزین را به آنها بیاموزیم.
47. با همکاری دانشآموزان در فضای کلاس، تغییراتی ایجاد کنیم تا فضا برای آنها دوستداشتنیتر شود.
48. آموزگار دموکراتی باشیم. هر چند رعایت نظم ضروری است، اما در پایهی ابتدایی باید کمی آزادانهتر عمل کرد.
49. پژوهش و تحقیق و شیوهی آن را به دانشآموزان سوم ابتدایی به بعد بیاموزیم و کمک کنیم تا برای پژوهشهایشان از منابع تحقیقاتی استفاده کنند.این کار از شروع سال تحصیلی جدید، برای بچهها به عادت تبدیل میشود.
50. برای فراگیری (آموزش) مفاهیم درسی هیجان ایجاد کنیم. برای این کار کافی است در کنار تدریس، همان مفهوم درسی، فعالیت علمی، بازدید یا یک کار آزمایشگاهی ترتیب دهیم.
51. شماره تلفن محل کار والدین دانشآموزان را داشته باشیم.
52. دلیل غیبتهای آنها را جویا شویم.برخی از غیبتها بهویژه در نخستین روزهای شروع سال تحصیلی، ممکن است به دلیل ترس از مدرسه باشد.
53. تشویق نیازی انکارناپذیر برای پیشرفت تحصیلی است. این تشویق میتواند زبانی، با اهدای جایزه و یا هر شکل دیگری باشد. روزهای نخست شروع سال تحصیلی نیاز دانشآموزان بیشتر از هر زمان دیگری است.
54. دانشآموزان باید واکنشهای مثبت و منفی ما را ببینند.اما این واکنشها، بهویژه واکنشهای منفی، باید تنها با تغییر لحن کلام یا چهره، بدون هر گونه توهین صورت گیرد. در روزهای نخست سال تحصیلی، بچهها بیش از هر زمان دیگری نسبت به رفتار آموزگار حساس هستند.
55. با گروهبندی دانشآموزان، فعالیتهای آنها را منسجم کنیم.
56. به دانشآموزانی که از نظر درسی ضعیفاند، مسؤولیتهای آموزشی محول کنیم.
57. به دانشآموزان فرصت بدهیم تا در همین روزهای نخست سال تحصیلی، مهارتهایشان را نشان بدهند. برای این کار به آنها فرصت فعالیت بدهیم.
58. با والدین جلسات خصوصی برگزار کنیم. تأثیر این جلسات بیش از جلسههای چندین نفرهی اولیا و مربیان است.
59. از همین روزهای نخست شروع سال تحصیلی، بچهها را به نوشتن عادت بدهیم. برای این کار از آنها بخواهیم هر روز حداکثر در دو تا سه خط، دربارهی موضوعی که دوست دارند، مطلبی بنویسند.
60. مجله یا کتابی مناسب با سن دانشآموزان انتخاب کنیم و با قسمتبندی ان، هر روز بخشی از آن را همراه دانشآموزان در کلاس بخوانیم. این کار مهارت خواندن را در آنها تقویت میکند و باعث آشنا شدن با لغتهای جدید میشود.
61. بازیهای فکری بهویژه آنهایی که به صورت پرسش و پاسخ هستند، شروع خوبی برای تقویت حافظهی دانشآموزان محسوب میشوند.
62. از بچهها بخواهیم هر کدام عکسی از خودشان بیاورند. عکسها را روی مقوا بچسبانیم و مشخصات مختصری از بچهها را زیر آنها بنویسیم. این تابلو را در کلاس نصب کنیم تا دانشآموزان با یکدیگر بیشتر آشنا شوند.
63. گروهها، اعم از کار گروهها و یا گروههای ورزشی و... میتوانند برای خود سر گروه انتخاب و کارت عضویت صادر کنند. این کار فعالیت آنها را منسجمتر و ارتباط آنها را بیشتر میکند. بهعنوان آموزگار، به این برنامهریزیها هویت ببخشیم و آنها را هدایت کنیم.
64. در صورت نیاز به تکمیل آموزش برخی مفاهیم، میتوانیم سرعت آموزش را کند کنیم.
65. تکلیف شب، مکمل آموزشهای مدرسه است، بهشرطی که میزان آن به حدی باشد که مانع از تفریح و بازی بچهها نشود.
66. از بچهها بخواهیم دفترچهای تهیه کنند. در هر صفحه، کارهایی را که دوست دارند در طول یک روز انجام بدهند بنویسند و روبهروی آنهایی که انجام دادهاند، علامت بزنند. این کار زمانبندی را به آنها میآموزد.
67. هر روز از یک دانشآموز بخواهیم پیش از شروع کلاس یا در پایان ساعت کلاس، داستان کوتاهی را تعریف کند. این کار کمرویی روزهای اول مدرسه را برطرف میکند.
68. خلاصهنویسی، یکی دیگر از برنامههایی است که میتواند در همین روزهای شروع سال تحصیلی، بچهها را با نوشتن و کوتاه نوشتن آشنا کند. برای این کار در پایان هر جلسه و یا هر یک جلسه در میان، از بچهها بخواهیم چند خط دربارهی مطالبی که یاد گرفتهاند، بنویسند.
69. هنگام تدریس درسهایی مثل ریاضیات یا علوم به بچهها اجازه بدهیم راهحلهای مختلف، حتی راهحلهای اشتباهشان را با جرئت بگویند. پس از آن، همراه همهی بچهها، روی راه مورد نظر بحث کنیم.
70. اگر دانشآموزان در پایهی قبل نیز در همین مدرسه بودهاند، با آموزگار سال گذشتهی آنها گفتو گویی داشته باشیم تا از هر نظر بهتر و زودتر با شرایط آنها آشنا شویم.
منبع
ترجمه و تدوین؛ مهتاب خسروشاهی
رشد آموزش ابتدایی، دورهی 12،شمارهی 1،مهر 88
برای کمک به سایت روی بنر تبلیغاتی زیر کلیک کنید
70راه برای آموزش اثربخش
در 3 هفتهی اول سال تحصیلی
از تجربههای سبز آموزگاران جهان یاد بگیریم
اشاره
شروع همیشه سخت و البته مهم است. شاید تفاوتی هم نداشته باشد که مدیریت کلاسی پرجمعیت یا چند نفره را به عهده بگیریم. در واقع مقر فرماندهی شاید چندان مهم نباشد، تسلط بر اوضاع بهویژه در نقطهی شروع مهم است. بررسیهای پژوهشگران نشان میدهد که تدریس، کنترل کلاس و برقراری ارتباط مناسب با دانشآموزان در سه هفتهی نخست شروع سال تحصیلی، سختتر و مهمتر از هر زمان دیگری است. این شرایط در دورهی ابتدایی به مراتب سختتر وپیچیدهتر است؛ چرا که دانشآموزان بخشی از آموختههای سال گذشته را هم فراموش کردهاند و همین موضوع، در هفتهی نخست شروع سال تحصیلی جدید، وارد شدن به فضای آموزش را به مراتب سختتر میکند. اما برای شکستن این فضا، مرکز آموزش و تدریس دانشگاه لینکولن نبراسکای شمالی، با بهرهگیری از تجربههای معلمان آن دیار، 101 راه کلیدی را برای شروع آموزشی موفق در سه هفتهی نخست شروع سال تحصیلی پیشنهاد میکند. با بعضی از این نکات آشنا میشویم. البته پژوهشگران این دانشگاه معتقدند، اجرای موفق این راهها، به شش پیش شرط اساسی زیر نیاز دارد.
*همکاری مناسب دانشآموزان برای ورود به فضای درس و مدرسه پس از گذر از فضای طولانی مدت تابستان و ورود به فضای جدید؛
*آگاهی دانشآموزان به ضرورت فراگیری مفاهیم درسی در ساعتهای حضور در کلاس درس؛
*ادبیات کلامی آموزگار؛
*حمایت از دانشآموزان سالهای نخست هر دورهی تحصیلی بهویژه ابتدایی، برای ورود به فضای آموزش؛
*تشویق دانشآموزان برای درگیر شدن با فضای آموزش و پرورش؛
*ایجاد فضای مشارکت و همیاری در کلاس؛
و اما 70 راه
1. در اولین روز شروع سال تحصیلی، فضای کلاس را با آشنایی دانشآموزان با یکدیگر و سپس بازی و سرگرمی شروع کنیم.
2. بازیهایی را انتخاب کنیم که همهی بچهها در آنها مشارکت داشته باشند.
3. بازیهای پایههای دوم و سوم ابتدایی را با هدف یادآوری مفاهیم درسی سال گذشته انتخاب کنیم.
4. از وسایل کمکآموزشی مانند کارتهای بازی و یا هر وسیلهی کمک آموزشی که کاربرد بازی هم داشته باشد، استفاده کنیم.
5. خودمان را کامل معرفی کنیم و کمی هم دربارهی خانوادهمان برای آنها صحبت کنیم. مثلا" این که چند فرزند دارم و سن آنها چهقدر است.
6. تلاش کنیم با گفتار ساده و صمیمی به بچهها نزدیک شویم.
7. با مطرح کردن موضوعی که احساس میکنیم به آن علاقه دارند، ذهنشان را درگیر کنیم تا زودتر وارد فضای درس و مدرسه شوند.
8. در مقابل پاسخهای آنها جبهه نگیریم و بگذاریم راحت اظهارنظر کنند؛ حتی اگر اظهارنظرشان درست به نظر نیاید.
9. سعی کنیم در این پرسش و پاسخها، خجالت و کمرویی احتمالیشان برطرف شود.
10. دانشآموزان کمحرف و ساکت را با پرسیدن سؤال، وارد بحث کنیم.
11. تشویق کلید موفقیت است. برای هر حرکت مثبت، آنها را تشویق کنیم.
12. با انجام فعالیتهای عملی آموزش را شروع کنیم.
13. برنامهها یا فعالیتهای مشارکتی، بیش از فعالیتهای فردی اثربخش هستند.بهتر است برنامههای درسی یا هر فعالیت دیگری را به صورت گروهی برنامهریزی کنیم.
14. هرچه زودتر با شرایط تحصیلی و سطح فراگیری دانشآموزان آشنا شویم؛ سریعتر میتوانیم الگوی آموزشی-پرورشی را انتخاب کنیم.
15. ویژگیهای فردی دانشآموزان را بشناسیم.
16. نحوهی برقراری ارتباط روانی و کلامی با دانشآموزان را شناسایی کنیم.
17.زمانبندی را به دانشآموزان بیاموزیم.
18. آشنایی با کتابخانهی مدرسه، نخستین و مهمترین گام برای آشنا کردن دانشآموزان با کتاب و کتابخوانی است.
19. آنها را با منابع معتبر علمی مانند دایرهالمعارفها آشنا کنیم.
20. اینترنت و رایانه و طرز استفادهی صحیح از آنها را به تدریج و با برنامهریزی به دانشآموزان بیاموزیم؛ حتی اگر این آموزش بهصورت تئوری باشد.
21. آنچه را از آنها میخواهیم؛ به دقت برایشان شرح دهیم؛ انضباط در کلاس، نظم در انجام تکالیف، حضور مستامر و...
22. شیوهی برگزاری آزمونها، چه کلاسی و چه آزمونهای ترم را برایشان توضیح بدهیم.
23. هر چند دیگر مثل گذشته، نمره تنها ملاک سنجش دانشآموزان نیست، اما در اینباره هم با آنها صحبت کنیم. اینکه چه سهمی از تلاش آنها با استفاده از عبارتهای گوناگون و چه سهمی از طریق نمره ارزشگذاری میشود؟
24. منعطف باشیم؛ با وجودی که باید به اصول و مقررات تعیین شده پایبند باشیم تا دانشآموزان هم به تعهداتشان به خوبی عمل کنند، اما در بعضی شرایط باید انعطافپذیر باشیم.
25. در کلاسهای پرجمعیت خود دانشآموزان و عملکرد آنها بسیار مؤثر است. بنابراین تا حد امکان زمینه را برای فعالیت تکتک آنها فراهم کنیم.
26. قبل از برگزاری آزمونها، چه کلاسی و چه امتحانات ترم، با ارائهی نمونه سؤال، آنها را با فضای امتحان و نحوهی برگزاری و نوع سؤالها آشنا کنیم.
27. در اولین آزمونها، برگهها را همراه خود دانشآموزان تصحیح کنیم تا ترس از امتحان برطرف شود.
28. تفاوت بین همکاری و یا انجام تکالیف به جای دوستان و همکلاسیها را برای آنها شرح بدهیم.
29. با وضیعت تحصیلی و خانوادگی دانشآموزان آشنا شویم.
30. بعضی از بچهها برای همراهی با والدین، بخشی از وظایف آنها مثل نگهداری از خواهرها و برادرهای کوچکتر را به عهده میگیرند. دربارهی این مسائل آگاه باشیم و از این نظر هم وضیعت بچهها را بررسی کنیم.
31. بخش مهمی از موفقیت فرایند آموزش و پرورش، به تمرکز دانشآموزان روی فعالیتهای فردی بستگی دارد. تلاش کنیم تا دانشآموزان با برنامهریزی به فعالیتهای فردی بپردازند.
32. کلاس درس را با نشاط آغاز کنیم. خواندن یک سرود دستهجمعی، چند حرکت سادهی تردستی در کلاس و کارهای دیگری از این دست، باعث ایجاد نشاط در دانشآموزان میشود.
33. کلاس درس را سروقت آغاز کنیم تا در عمل بچهها را به نظم عادت دهیم.
34. نظم کلاس را حین تدریس حفظ کنیم. این نکته بهویژه دربارهی کلاسهای پرجمعیت بسیار مهم است.
35. هر روز در پایان تدریس، چند پرسش شفاهی مطرح کنیم تا به این ترتیب ارزیابی بهتری از میزان فراگیری دانشآموزان داشته باشیم.
برای کمک به سایت روی بنر تبلیغاتی زیر کلیک کنید
انش آموزان از یک دیگر چیزهای بسیاری میآموزند. آن ها اغلب مطالبی را که دوستانشان درباره ی آن توضیح می دهند، بهتر متوجه می شوند. اکثر دانش از این که دست کم بخشی از وقت خود را صرف کارهای گروهی کنند، لذت می برند. نکات زیر به شما کمک می کنند تا بیش ترین استفاده را از کار گروهی ببرید.
1- در رابطه با دلایل خود برای فعالیت های گروهی، با دانش آموزان صادق باشید. با آن ها راجع به مزایای آموزش گروهی صحبت کنید.
2- سعی کنید در گروه ها به جای رقابت، حس همکاری را ایجاد کنید. برای آن ها فعالیت های گروهی ترتیب دهید که تکالیف بین اعضای گروه تقسیم شود.
3- به دانش آموزان بیاموزید که یک دیگر را کمک کنند. آن ها را تشویق کنید تا در گروه خود سؤالاتی را برای هم گروهان خود مطرح کنند. به این ترتیب به صورت غیر رسمی هم در طرح سؤالات منطقی و هم در پاسخ دهی به پرسشها تمرین می کنند.
4- از دانش آموزان بخواهید که اوراق یک دیگر را ارز یابی کنند. حداقل مزیت این کار آن است که آن ها پاسخ های خود را با نمونه پاسخ های شما مقایسه می کنند. متعاقباً با افزایش مهارت آن ها در ارزش یابی کار یک دیگر میتوانید آن ها را به نوع دیگری از ارز یابی ها تشویق نمایید که در آن دانش آموزان با در نظر گرفتن یک ضابطه ی معین یا از قبل توافق شده نسبت به کار یک دیگر اظهار نظر می کنند.
5- به دانش آموزان فرصت دهید که درس را برای یک دیگر توضیح دهند. درس دادن به دیگران بهترین راه برای تثبیت دانسته های خود است.
6- گروه های متفاوتی تشکیل دهید. وقتی دانش آموزان را برای همکاری های دسته جمعی گروه بندی میکنید، راجع به نحوه ی آرایش آ ن ها بیاندیشید. در شرایط مختلف ممکن است آن ها را در گروه های دوستی، گروه هایی بر اساس توانایی های خاص و... قرار دهید تا محدوده ی قابلیتها و تواناییها را متعادل سازید.
7- احساسات آن ها را در نظر بگیرید. نسبت به رسیدگی به مشکلات بین فردی درون هر گروه حساس باشید. دلیلی وجود ندارد دانش آموزانی که علاقه ای به یکدیگر ندارند را وادار به همکاری با هم کنید. شاید لازم باشد طرح هایی احتیاطی در نظر داشته باشید تا در صورت بروز اشکال، آرایش گروهها را تغییر دهید.
8- بر فعالیت های گروهی نظارت کنید تا مطمئن شوید هیچ یک از افراد در هیچ کدام از گروهها در انجام وظیفه ی خود کوتاهی نمی کند و یا از روی کار دیگران تقلب نمی کند.
9- دانش آموزان مشکل ساز را بین گروه ها تقسیم کنید. گاهی ترکیب گروهها را تغییر دهید تا دانش آموزان محبوب یا مشکل ساز همیشه در گروه یکسانی باقی نمانند.
10- اجازه دهید گروهها حاصل کار خود را در اختیار هم قرار دهند و با تبادل اطلاعات، توضیحات و غیره، در مورد نتایج نهایی فعالیت های یکدیگر، از دانسته های هم استفاده کنند.
نویسنده: ساناز فرهنگی
برای کمک به سایت روی بنر تبلیغاتی زیر کلیک کنید
علمان از گروه های کوچک، معمولاً به منظور ایده سازی برای بحث در کلاس درس، تغییر در روند سخنرانی، یا ترغیب دانش آموزان برای صحبت کردن در کلاس استفاده می کنند. کاربرد روش یادگیری از طریق همیاری، بررسی گروه های کوچک متفاوت از کاربری های مختلف یادگیری از طریق همیاری است. در کلاس درسی که به صورت منظم و قاعده مند از روش یادگیری از طریق همیاری بهره گیری می شود، معلم باید تکلیف روشن و حساب شده ای را برای دانش آموزان درنظر بگیرد و دستور العمل های خاصی را برای انجام دادن تکلیف معین شده ارائه دهد. یادگیری از طریق همیاری چیست؟ یادگیری از طریق همیاری راهبردی است که دانش آموزان را در قالب گروه های منسجم و پایدار برای کار و تماس با یکدیگر برمی انگیزد. کار گروهی، بخش اصلی تحقق اهداف یادگیری در کلاس های درس است. یادگیری از طریق همیاری، مسئولیت پذیری شخصی را در میان تعاملات گروهی پرورش می دهد. به طوری که به گفته آلیسون کینگ در یادگیری از طریق همیاری، نقش معلم از «دانای صحنه کلاس به راهنمای عمل» تغییر می یابد. دانش آموزان اگر چه به صورت گروهی به یادگیری اقدام می کنند، ولی پیشرفت آنان در یادگیری، به صورت انفرادی سنجیده می شود.
* یادگیری از طریق همیاری، دارای نظم و ساختار است و تمرکز اساسی اش بر اطمینان یافتن از رخ دادن یادگیری است. انتخاب و فعال سازی گروه سبب می شود دانش آموزان بنابه دیدگاه ها، توانایی ها، قومیت و نژادهای مختلفی که دارند، به صورت خلاقانه عمل کنند.
واگذار کردن تشکیل گروه به خود دانش آموزان امکان دارد سبب تشکیل گروه های همگن شود، یعنی امکان دارد دانش آموزانی که گرایش هنری، علمی، اجتماعی، خانوادگی، طبقه اجتماعی و... خاصی دارند، به گروه های خاص تقسیم شوند. این کار سبب می شود کارآیی گروه ها کاهش یابد و کسب مهارت های اجتماعی به تأخیر افتد و تمرکز بر انجام تکلیف محوله تنزل یابد. از این روست که، توصیه می شود، معلم برای یادگیری از طریق همیاری و به منظور تشکیل گروه ها باید خود رأساً وارد عمل شود و گروه های ناهمگنی بسازد. در گروه های ناهمگن، اعضای گروه از زمینه های دانشی، هنری، قومی و... متفاوتی برخوردار هستند. تعداد اعضای گروه در کلاس درس می تواند بین 4 تا 8 نفر متغیر باشد. این تعداد عضو برای گروه های دانش آموزی است که تا حدودی توانایی مدیریت زمانی و کلامی را دارند.
به دیگر سخن، اگر از نظر پایه های تحصیلی به تعیین اعضای گروه اقدام شود، بهتر است گروه های 4 نفری از پایه چهارم و پنجم دبستان به بالا تشکیل شود. برای پایه های اول تا سوم دبستان، کار دونفری مناسب تر است. گروه هایی با اعضای زیاد، امکان تنوع دیدگاه ها را افزایش می دهد، در حالی که گروه هایی با اعضای محدود برای تسهیل تعاملات اثر گذارند .
* یادگیری از طریق همیاری یک کلاس درس با ماهیت اجتماعی را پی ریزی می کند، که در آن دانش آموزان به همبستگی هایی می رسند که هدف مشترکی را دنبال می کنند و غالباً اعضای گروه در برابر فراگیری محتوای دروس از سوی همدیگر مسئولیت نشان می دهند. کار گروه معمولاً تا زمانی که همه اعضا بر محتوای درس تسلط نیابند خاتمه نمی یابد. افزون بر این، وقتی اعضای گروه در برابر یادگیری همدیگر مسئول اند و تلاش می کنند مطالب را به یکدیگر بیاموزند، یادگیری انفرادی را هم تجربه می کنند. پایداری گروه یا ثبات اعضای گروه بسته به توان همیاری آنان است.
اگر گروه ها در کارهایشان پیشرفت خوبی نشان می دهند نیاز به تغییر دادن اعضای گروه ها نخواهد بود.
* یادگیری از طریق همیاری، مهارت های برقراری ارتباط دانش آموزان را می طلبد و آن ها را ارتقاء می دهد. موفقیت گروه به میزان اثرگذاری تعاملات، میان اعضای گروه بستگی دارد. پیش از آن که یادگیری از طریق همیاری آغاز شود، دانش آموزان باید برخی مهارت های مورد نیاز برای تعامل موفق گروهی را بیاموزند؛ مهارت هایی نظیر: تعبیر و تفسیر واژگان و جملات برای درک و فهم بهتر، ارائه و دریافت بازخورد، ایجاد فرصت برای دیگران جهت بیان ایده ها، خودداری از مجبور کردن گروه به پذیرش نظرات.
* یادگیری از طریق همیاری، بین مسئولیت شخصی و گروهی یادگیرندگان ایجاد توازن می کند. هر گروه و هر دانش آموز در درون گروه، باید کاری برای انجام دادن داشته باشد. به دیگر سخن، هر دانش آموز باید بر درسی که ارائه می شود، تسلط یابد و بتواند نمرات مورد قبولی را دریافت کند. نمرات گروه می تواند بخشی از نمرات یادگیرنده را تشکیل دهد و هیچ وقت نمره گروه نمی تواند به طور کامل نشان دهنده مسئولیت پذیری اصلی یادگیرنده باشد. مزایای یادگیری از طریق همیاری افزایش حضور در مدرسه و کلاس درس نیز می باشد.
با توجه به تعلقی که اعضای گروه ها به گروه خود دارند، تمایل آنان به حضور در مدرسه و کلاس افزایش می یابد. کسب نمرات بالا. به دلیل مشارکت فعال در کلاس، عزت نفس دانش آموز ارتقا می دهد و درک و فهم او را از مطالب درسی افزایش می دهد. مشارکت فعال، عزت نفس بالا، خوداتکایی و... زمینه ساز کسب نمرات بالا هستند.
?- Cooper , Jim (1990). Cooperative Learning College Teaching: Tips From The Trenches, The Teaching Professor , 4 (5). ?-
King. Allison (1993), From Sage on The Stage to Guide on The Side, College Teaching. 41 (1). ?-
Millis, Barbara (1993). Cooperative Learning, a Workshop Presented at Dalhousie University
.
دکتر محرم آقازاده
24 خرداد 1382
روزنامه همشهری
برای کمک به سایت روی بنر تبلیغاتی زیر کلیک کنید