ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
کمک به دانش آموزان در یادگیری گروهی
دانش آموزان از همدیگر چیزهای بسیاری میآموزند. آنها اغلب مطالبی را که یک تازه آموخته توضیح میدهد، راحت تر متوجه میشوند. اکثر دانش آموزان لذت میبرند دست کم بخشی از وقت خود را صرف کارهای گروهی کنند. نکات زیر ممکن است به شما کمک کنند تا بیشترین استفاده را از کار گروهی ببرید.
ادامه مطلب ...
مشاور راهنمای مؤثر بودن برای کلاس
از میان تمام جنبه های کاری یک آموزگار مدرسه راهنمایی ، این میتواند بیش ترین ارزش را دارا باشد. شما میتوانید هر دانش آموز را به عنوان یک فرد مستقل بشناسید، و آنها ممکن است با شما در سطحی بسیار انسانی تر از آموزگاران دروس خود رابطه برقرار کنند. مدارس ، در میزان تأکیدی که بر نقش معنوی مشاور راهنمای کلاس میگذارند ، با هم تفاوت دارند ؛ اما در اغلب موارد از شما انتظار خواهد رفت که به خوبی با کلاس خود آشنا شوید و پیشرفت آنها را در هر سطحی دنبال کنید.
ادامه مطلب ...
رسیدگی به امور مربوط به حیاط - سرویس - زنگ تفریح
شاید قبلاً به صورت اعتراض آمیزی گفته باشید، " اوه نه، همه این کارها را هم باید ما انجام بدهیم؟ " متأسفانه، آموزگاری فقط درس دادن نیست. ما باید در اوقاتی که درس نمی دهیم نیز کمک کنیم تا امور مدرسه اداره شود. نکات زیر میتوانند به شما یاری دهند تا این امور را با خونسردی انجام دهید!
ادامه مطلب ...
اولین روز در کلاس
فرصت دومی برای ایجاد اولین برداشت خوب وجود ندارد! برخورد اول با دیگران در هر کاری حائز اهمیت است، به ویژه با دانش آموزان جدید. یک ضرب المثل قدیمی میگوید: " تا کریسمس فرا نرسیده لبخند نزن. " همیشه آسان تر است به مرور از خود ملایمت نشان دهید تا این که پس از آگاه شدن کلاس از انعطاف پذیری شما، رفتاری خشک در پیش بگیرید!
ادامه مطلب ...
ترس از مدرسه
اشاره:
هنوز چند روزی به شروع فصل مدرسه باقی نمانده بود که فرید کوچولو، با مامان تو خیابون ها، کوچه و بازارها از این مغازه به آن مغازه به دنبال خرید لباس فرم مناسبی بودند، که مدرسه گفته بود. حتماً باید رنگش سرمه ای با خطهای سفید روی آستین باشد! برای خواهر بزرگش هم روپوشی کرم رنگ با مقنعه ای سرمه ای که مخصوص بچه های راهنمایی بود! مجید برادر بزرگترش هم باید کله اش را نمره چهار میزد! دل تو دلش نبود، نمی فهمید اینقدر التهاب مامان و خواهر بزرگش از چیه؟
ادامه مطلب ...